«بسم الله الرحمن الرحیم»
می نویسم به عشق امام مهربانی ها
او گفت:
اگر در آن جمعه ای که خورشید در آتش غم یاس می سوزد
و آسمان به یادش کبود می شود
و بهار در کبودیش می روید
لحظه ای به آسمان چشم بدوزیم
و با عشق به جستجوی تو باشیم
اگر لحظه ای به همراه خورشید بسوزیم
تو می باری...
و اگر بباری، کمان رنگین ایمان بر دل ها پل می زند
ای تمام هستی آب ها
نرگسی ها منتظرند
ببار... ببار که در این بهار
نرگسی ها، با قطره های گوارای وجودت
زیباتر می رویند
ای معنای حقیقی عشق
دستانم را بگیر...
دستانم را بگیر و مرا در آن جمعه ای که بهار می روید، با خود به اوج آسمان ببر
می خواهم با خورشید به عشق یاس بسوزم و با آسمان به یادش کبود شوم
می خواهم که در این بهار
در دستان تو برویَم
مرا به آسمان ببر تا این بار
با خوشید، با ابر، با آسمان،
با تمام نرگسی ها بخوانیم:
«اللهم عجل لولیک الفرج»
به این امید که شاید در این سال
بر دلهای چشم براهمان بباری